Detailed Notes on رمان و داستان های واقعی و ترسناک

اما با وجود این حوادث تلخ، اکثر طرفداران اسلندرمن تنها دوست داشتند بدون هرگونه خشونتی از یک افسانه‌ی وحشتناک لذت ببرند. پس از حادثه پیتون لوتنر، راسل جک، رئیس اداره پلیس واوکشا به خبرنگاران گفت که «این [اتفاق] باید زنگ‌ بیدارباشی برای تمام والدین باشد.

مطب و داروخانه همان دکتر در پشت منزل واقع شده بود. یک خانه سرایداری هم کنار منزل بود….از قرار معلوم یکی از پسرهای دکتر به دختر جوان سرایدار پیشنهاد ازدواج می دهد، اما دکتر مخالفت نموده و در نتیجه دختر بیچاره خودش را پایین پله های سالن حلق آویز مي نمايد.

شبی در سال ۱۹۷۳ دو فرزند خردسال مک‌دانیل از شهر اِنفیلد، ایلینوی ادعا کردند که موجودی عجیب را در حیاط خانه حین پرسه‌زدن دیده‌اند. حتی این دو ادعا کردند که این موجود ترسناک می‌خواست وارد خانه شوند. هنری مک‌دانیل، پدر این دو خیلی زود این داستان ترسناک را به تخیل کودکانه‌ی آن‌ها نسبت داد و ماجرا را چندان جدی نگرفت. اما او اواخر همان شب نظرش را عوض کرد.

عروسک آنابل در ابتدا کار‌های کوچکی مانند تکان دادن دست‌هایش و افتادن از روی صندلی به زمین انجام می‌داد که دُنا و انجی می‌توانستند آن را توجیه کنند.

نکته اینکه ردپای هیولای انفیلد شبیه به سگ بود منتهی ۶ جای پنجه داشت. بااین‌حال، هیچ سرنخ دیگری که نشان از حضور موجودی غیرعادی در منزل مک‌دانیل داشته باشد در محل پیدا نشد. ماجرای مک‌دانیل بعدا سر از روزنامه‌ی محلی «ردینگ ایگل» در آورد،‌ اما به جز این ظاهراً بیشتر مردم این اتفاق را باور نکرده بودند.

یکی از ایستگاه‌های اعداد مشهور به «وِزوز کن» از دوره‌ی جنگ سرد تاکنون پیغام‌های رادیویی مرموزی را پخش می‌کند.

درحالی‌که نادسن تنها نام و ظاهر اسلندرمن را به او داده بود، افسانه‌ی این موجود هراس‌آور را تفکر جمعی تعداد بی‌شماری از کاربران اینترنتی خلق کرد.

بعد از آن حادثه، آدریان و لئو تا مدت‌ها شوکه بودند و قدرت تکلمشان ضعیف شده بود.

پس از گزارش‌های جراید و مطبوعات از این اتفاقات غم‌انگیز بود که نویسندگانی مانند ادگار آلن پو دست به خلق داستان‌های وحشتناکی با این مضمون زدند. فراوانی اشتباه گرفته شدن بیماران کاتالپسی با مردگان چنان بود که پزشکان و مسئولان گورستان‌ها راه‌حل‌های مختلفی را به کار گرفتند. اگرچه خود این چاره‌اندیشی‌ها بعدا به وحشت‌های تازه‌ای دامن زدند.

تعداد زیادی از دانش آموزان یک مدرسه هندی که مدرسه شان در حیاط یک گورستان واقع شده از کابوس های شبانه رنج می برند، در نتیجه از مسوولان مدرسه خواستند محل مدرسه را تغییر دهند. 

نادسن در طراحی عکس مشهورش از چند عکس سیاه و سفید از بازی کودکان استفاده کرد و یک فرد بسیار بلند قامت و لاغر را به پس‌زمینه آن افزود. نادسن بعدا در یکی از عکس‌ها شاخک‌هایی را هم به پشت اسلندرمن اضافه کرد تا جنبه‌ ترسناک دیگری به این شخصیت بدهد.

پنج ماه از نامزدی می‌گذرد و بعد از این مدت که سروه وابسته‌تر شده است... عرشیا به طور ناگهانی نامزدی را به هم می‌زند و به فاصله یک هفته اتفاقی میفتد که همه را در شوک فرو می‌برد و برای سروه این شوک بزرگ‌تر از همه است. انگشت اتهام و تردید سروه را نشانه می‌گیرند، بی خبر از تمام رازهای سر به مهری که وجود داشته و هیچ کس جرعت فاش کردنشان را ندارد! *رکوئیم، موسیقی مردگان است که برای آرامششان نواخته می‌شود.

مک‌دانیل بعد از اینکه با صداهای خراش عجیبی از خواب بیدار شد، اسلحه و چراغ‌قوه‌ای برداشت تا نگاهی به بیرون منزل بیندازد. او در آنجا میان دو بوته‌ی گل رُز موجودی را دید که به گفته خودش بدنی «تقریباً شبیه به انسان» داشت. بنابراین، ‌برای مک‌دانیل خیلی زود مشخص شد که فرزندانش درست می‌گفتند. او بعدا more info به خبرنگاری گفت: «سه پا داشت، یک بدن و دو دست کوتاه و دو چشم صورتی رنگ به بزرگی چراغ‌قوه.»

در جزیره هاوایی، گدازه هایی شبه انسان وجود دارند که به نظر می رسد مستقیما از دنیای مرده ها آمده اند.

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *